سرهنگ ابراهیم ابطحی پیرمرد نظامی بازنشسته ایست که به درخواست دخترش نوشین ابطحی که در شرایط اضطراری قرار گرفته اداره مهدکودکش را برای یک روز قبول میکند. بچههای مهد که تصور میکنند او جایگزین مربی دوست داشتنی شان شده ، او را در مخمصههایی میاندازند که…
در اسطورهٔ ایرانی، زن «زهره» است و «زهره» نگاهبان آتش خانه! یعنی زن به جامعهٔ ایرانی، از تاریخ اسطوره تا واقعیت جاری، به جان ایران، گرما و زندگی داده است. یکی از بارزترین جلوههای گرما و زندگی بخشی زن ایرانی، سالهای پایداری ملی در برابر تجاوز دشمنان ایران و ایرانی ست. یعنی سالهای دفاع مقدس! «زخم شانه حوا» روایتگر حماسه سازی، اسطوره پروری و در عین حال زخمهای پیدا و پنهان مادران سترگ ایران زمین در هشت سال دفاع مقدس است و نیز «زخم شانه حوا» میکوشد آینهای روشن و شفاف-گرچه کوچک-در برابر روح بزرگ مادرانی باشد، که اگر نبود حماسهٔ مقاومت و البرز پایداری آنها، اکنون مام میهن در چنگال اهریمنان متجاوز، بدترین روزگار خود را سپری میکرد!
تو کفتم!…کف! …می فهمی؟ تا نخورمت ولت نمی کنم!